زمان تقریبی مطالعه: 17 دقیقه
 

اسم لای نفی جنس





اسم "لا"ی نفی جنس، از مجموعه مباحث باب "لا"ی نفی جنس است که به صورت جداگانه مورد بررسی قرار می‌گیرد، از این رو به خواننده‌ی محترم توصیه می‌شود جهت فهم مطالب این نوشتار و شناخت جایگاه و اهمیت عنوان آن به مدخل "لای نفی جنس" و مطالب مذکور در آن مراجعه کند. نوشتار پیش رو مباحث مرتبط با اسم "لا"ی نفی جنس را در قالب " اشکال‌ اسم "لا"ی نفی جنس و حکم اعرابی آن"، "حکم اسم بعد از "لا" در صورت تکرار آن" و "حکم تابع اسم لا"، مورد بررسی قرار می‌دهد.


۱ - اشکال و اعراب



در این بخش شکلهای اسم "لا"ی نفی جنس بررسی خواهد شد که در ضمن بررسی هر شکل، به اعراب و بناء اسم "لا" نیز اشاره می‌شود:

۱.۱ - مضاف


(اضافه در اصطلاح علم نحو، نسبت دادن اسمی به اسم دیگر به تقدیر حرف جرّ است که اسم اول مضاف و اسم دوم مضاف‌الیه نامیده می‌شود. )
[۱] هاشمی، احمد، القواعد الاساسیة للّغة العربیة، قم، هجرت، ۱۳۷۵، بی‌چا، ص۲۷۲.

در صورتی که اسم "لا"ی نفی جنس مضاف باشد، معرب و منصوب است و با توجه به این که یکی از شرایط عمل"لا"، نکره بودن اسم آن است، مضاف‌الیه اسم "لا" بر دو گونه است:
[۲] حسن، عباس، النحو الوافی، قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴هـ ش، چاپ هشتم، ج۱، ص۶۲۷، پ ۲.

الف.مضاف الیه نکره بوده و مضاف از مضاف‌الیه کسب تخصیص کرده و به درجه‌ی تعریف نرسیده است؛
[۳] ابن هشام انصاری، عبدالله بن یوسف، مغنی اللبیب عن کتب الاعاریب، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۲۸ هـ ق، چاپ دوم، ج۲، ص۱۵۱.
از این رو "قول" در جمله‌ی «لا قولَ زُورٍ نافعٌ»، اسم "لا"ی نفی جنس و از نوع مضاف به نکره (زورٍ) است.
ب.مضاف الیه معرفه است اما مضاف نمی‌تواند از مضاف الیه کسب تعریف کند؛ چون از اسم‌های فرو رفته در ابهام (اسم‌های فرو رفته در ابهام غالبا اسم‌های نکره‌ای هستند که در اکثر استعمالات با اضافه شدن نه کسب تعریف می‌کنند و نه کسب تخصیص و معنای آنها فقط با مضاف‌الیه واضح می‌شود. از این رو از آنها به "الالفاظ المتوغلة فی الابهام" تعبیر شده است. مانند: "غَیْر"، "حَسْب"، "مِثْل"....) است و با اضافه به معرفه نیز، شناخته نمی‌شود؛ از این رو "مثل" در جمله‌ی «لا مثلَ محمودٍ مؤدبٌ» از اسم‌های مبهم و مضاف به معرفه (محمود) است که به دلیل ابهام زیاد، با وجود اضافه شدن به معرفه ناشناخته است.

۱.۲ - شبیه به مضاف‌


مراد از "شبیه به مضاف" اسم نکره‌ای است که با بعد از خود نوعی ارتباط داشته باشد؛
[۵] صفائی بوشهری، غلامعلی، بداءة النحو، قم، مدیریت حوزه علمیه، ۱۳۸۶هـ ش، چاپ دوم، ص۱۵۳، پ ۱.
به این بیان که آنچه بعد از "شبیه به مضاف" آمده، تمام کننده‌ی معنای آن باشد؛
[۶] حسن، عباس، النحو الوافی، قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴هـ ش، چاپ هشتم، ج۱، ص۶۲۷، پ ۳.
این ارتباط و تکامل به واسطه‌ی یکی از دو جهت ذیل حاصل می‌شود:
[۷] حسن، عباس، النحو الوافی، قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴هـ ش، چاپ هشتم، ج۱، ص۶۲۷، پ۳.
[۸] ابن عقیل، بهاء الدین، شرح ابن عقیل علی الفیة، تهران، استقلال، ۱۳۸۴، چاپ سوم، ج۱، ص۳۶۲.
[۹] ابن عقیل، بهاء الدین، شرح ابن عقیل علی الفیة، تهران، استقلال، ۱۳۸۴، چاپ سوم، ج۱، ص۳۶۳.

الف.به واسطه‌ی عمل کردن اسم نکره در معمول؛ ازاین رو "مرتفعاً" در جمله‌ی "لا مرتفعاً شانٌ خاملٌ» شبیه به مضاف بوده و "شانٌ" مرفوع (فاعل) و کامل کننده‌ی معنای آن است.
ب.به واسطه‌ی عطف بر اسم نکره؛ از این رو "سبعةً"در جمله‌ی «لا سبعةً و اربعین غائبون»؛ شبیه به مضاف بوده و با معطوف (اربعین) معنای آن کامل شده است. همان‌طور که در مثالهای این بخش گذشت، در صورتی که اسم "لا"ی نفی جنس، شبیه به مضاف باشد، معرب و منصوب است.

۱.۳ - مفرد


مراد از اسم مفرد در باب "لا"ی نفی جنس، اسمی است که مضاف و "شبیه به مضاف" نباشد، بنابراین مثنی و جمع نیز در این باب، مفرد شمرده می‌شوند.
[۱۰] ابن عقیل، بهاء الدین عبدالله بن عقیل، شرح ابن عقیل علی الفیة، تهران، استقلال، ۱۳۸۴، چاپ سوم، ج۱، ص۳۶۳.
در صورتی که اسم "لا"ی نفی جنس مفرد باشد، مبنی بر علامت نصب (علامت نصب در مفرد، جمع مکسر و اسم جمع "فتحه"، در مثنی و جمع مذکر سالم، "یاء" و در جمع مؤنث سالم کسره است، مانند: «لا رجلَ، رجالَ، قومَ، رجلَیْن، مسلمِین، مسلماتِ».)
[۱۱] حسن، عباس، النحو الوافی، قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴هـ ش، چاپ هشتم، ج۱، ص۶۲۹.
[۱۲] حسن، عباس، النحو الوافی، قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴هـ ش، چاپ هشتم، ج۱، ص۶۳۰.
بوده و در محل نصب است؛ (زیرا اسم مفرد با "لا" ترکیب و به همراه آن در حکم یک کلمه گردیده و به اعداد مرکب شبیه شده‌اند.)
[۱۳] حسن، عباس، النحو الوافی، قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴هـ ش، چاپ هشتم، ج۱، ص۶۲۸، پ۳.
به عنوان مثال "الَه" در جمله‌ی «لا الهَ الّا الله» اسم "لا"ی نفی جنس بوده که مبنی بر علامت نصب (فتحه) و در محل نصب است.

۲ - حکم اسم بعد از لا



هنگامی که "لا" به واسطه‌ی حرف عطف تکرار شود و هر دو "لا" شرایط عمل را دارا باشند، برای دو اسمی که بعد از دو "لا" ذکر شده‌اند، از نظر اعراب و بناء پنج صورت جایز است؛
[۱۴] ابن هشام انصاری، عبدالله بن یوسف، شرح قطر الندی و بلّ الصدی، قم، سیّد الشهداء، ۱۳۷۰، چاپ چهارم، ص۲۳۳.
به عنوان مثال برای "حول" و "قوّة" در عبارت «لا حول و لا قوّة الّا بالله» از نظر اعراب و بناء پنج صورت جایز است که تفصیل آن در ادامه ذکر می‌شود:
۱.مبنی بر فتح بودن هر دو اسم؛ (لا حولَ و لا قوّةَ الّا بالله)
در این صورت، هر دو "لا"، "لا"ی نفی جنس بوده و "حول" و "قوّة" دو اسم‌ "لا"ی نفی جنس و مبنی بر علامت نصب (فتحه) هستند.
[۱۶] ابن عقیل، بهاء الدین، شرح ابن عقیل علی الفیة، تهران، استقلال، ۱۳۸۴، چاپ سوم، ج۱، ص۳۶۷.

۲.مبنی بر فتح بودن اسم اول و منصوب بودن اسم دوم؛ (لا حولَ و لا قوّةً...)
در این صورت، "لا"ی اول، "لا"ی نفی جنس بوده و اسم آن (حولَ) مبنی بر علامت نصب (فتحه) است و "لا"ی دوم زائده بوده و اسم بعد از آن (قوّةً) منصوب و بر محلّ اسم اوّل (حولَ) عطف شده است.
[۱۷] ابن عقیل، بهاء الدین، شرح ابن عقیل علی الفیة، تهران، استقلال، ۱۳۸۴، چاپ سوم، ج۱، ص۳۶۷.

۳.مبنی بر فتح بودن اسم اول و مرفوع بودن اسم دوم؛ (لا حولَ و لا قوّةٌ...)
در این صورت، "لا"ی اول، "لا"ی نفی جنس بوده و اسم آن (حولَ) مبنی بر فتح است و برای "لا"ی دوم و علت رفع اسم بعد از آن (قوّةُ) سه وجه جایز است:
[۱۸] ابن عقیل، بهاء الدین، شرح ابن عقیل علی الفیة، تهران، استقلال، ۱۳۸۴، چاپ سوم، ج۱، ص۳۶۷.

الف."لا"ی دوم زائد بوده و اسم دوم (قوّةٌ) بر محل "لا"ی اول و اسم آن (حول) عطف شده باشد، زیرا این دو ("لا" به همراه اسم خود) به سبب مبتدا بودن در جایگاه رفع هستند.
ب."لا"ی دوم شبیه به "لیس" بوده و مانند "لیس" عمل کرده باشد.
ج.عمل "لا"ی دوم باطل شده و اسم بعد از آن (قوّةٌ) به سبب مبتدا بودن مرفوع باشد.
۴.مرفوع بودن هر دو اسم، (لا حولٌ و لا قوّةٌ...)
در این صورت به سبب تکرار "لا" دو احتمال وجود دارد:
الف.عمل هر دو "لا" باطل شده باشد؛ از این رو دو اسم (حولٌ و قوّةٌ) مبتدا هستند.
ب.هر دو "لا" شبیه به لیس بوده و "حول" و "قوّة" اسم "لا"ی شبیه به "لیس" هستند.
[۱۹] شرتونی، رشید، مبادی العربیة، قسم النحو، تنقیح و اعداد حمید محمدی، قم، دار العلم، ۱۴۲۷ هـ ق، چاپ بیست و پنچم، ج۴، ص۱۲۲.

۵.مرفوع بودن اسم اول و مبنی بر فتح بودن اسم دوم؛ (لا حولٌ و لا قوّةَ)
در این صورت "لا"ی دوم، "لا"ی نفی جنس بوده و "قوّةَ" اسم آن و مبنی بر فتح است و در مورد "لا"ی اول دو احتمال وجود دارد:
الف.عمل "لا"ی اول باطل شده و اسم بعد از آن (حولٌ) مبتدا است.
ب."لا"ی اول، "لا"ی شبیه به "لیس" بوده و اسم بعد از آن (حولٌ) مرفوع به "لا" است.
[۲۰] شرتونی، رشید، مبادی العربیة، قسم النحو، تنقیح و اعداد حمید محمدی، قم، دار العلم، ۱۴۲۷ هـ ق، چاپ بیست و پنچم، ج۴، ص۱۲۱.


۳ - حکم تابع اسم لای نفی جنس



این بخش به بررسی اعراب توابع اسم "لا"ی نفی جنس به صورت جداگانه می‌پردازد؛ این توابع عبارتند از:

۳.۱ - عطف


با توجه به این که اعراب معطوف بر اسم "لا"ی نفی جنس به اعتبار نکره و معرفه بودن معطوف، متفاوت است، حکم هر کدام جداگانه بررسی می‌شود:
الف.معطوف نکره؛ در فرض نکره بودن معطوف بر اسم "لا"ی نفی جنس، در هر حالتی خواه "لا" تکرار شده و خواه تکرار نشده باشد، رفع یا نصب معطوف در جمیع حالات اسم (مفرد و غیر مفرد) جایز است؛
[۲۱] ابن عقیل، بهاء الدین، شرح ابن عقیل علی الفیة، تهران، استقلال، ۱۳۸۴، چاپ سوم، ج۱، ص۳۷۳.
به عنوان مثال در جمله‌ی «لا کتابَ و قلم فی الحقیبة»، رفع معطوف (قلمٌ) یا نصب آن (قلماً) (اعراب رفع یا بنا بر عطف "قلم" بر محلّ "لا" به همراه اسم آن (کتابَ) است، چون "لا" و اسم به منزله‌ی مبتدا و در محل رفع هستند و یا بنا بر عطف بر محلّ اسم به تنهایی، به اعتبار این که اسم "لا" در اصل مبتدا بوده است و نصب بنا بر عطف "قلم" بر محل اسم "لا" است، زیرا اسم (کتاب) مبنی بوده و در محلّ نصب است.) جایز است.
ب.معطوف معرفه؛ در فرض معرفه بودن معطوف، در هر حالتی خواه "لا" تکرار شده و خواه تکرار نشده باشد، رفع آن واجب است؛
[۲۳] ابن عقیل، بهاء الدین، شرح ابن عقیل علی الفیة، تهران، استقلال، ۱۳۸۴، چاپ سوم، ج۱، ص۳۷۴.
از این رو رفع "زیدٌ" به عنوان معطوف بر اسم "لا"ی نفی جنس در جمله‌ی «لا رجلَ و زیدٌ فی الدار» ضروری است.

۳.۲ - نعت


برای بیان حکم اعراب و بناء نعت اسم "لا"ی نفی جنس، باید به شکل اسم "لا" و نعت آن، وجود و عدم وجود فاصله بین نعت و اسم توجه شده و با در نظر گرفتن قیود مذکور، حکم متناسب نعت ذکر شود؛ حکم نعت اسم "لا"ی نفی جنس در دو صورت مورد بررسی قرار می‌گیرد:
الف.در صورت مفرد بودن اسم "لا"
در فرض مفرد بودن اسم "لا"ی نفی جنس، حکم نعت آن در دو حالت بررسی می‌شود:
۱.مفرد بودن (مفرد در مقابل مضاف و شبه مضاف است.) نعت و عدم وجود فاصله بین نعت و منعوت
در این حالت در اعراب نعت اسم "لا"ی نفی جنس یکی از سه وجه زیر جایز است:
الف.مبنی بودن نعت بر علامت نصب آن؛ (بنا بر تصور این که قبل از آمدن "لا"، نعت با اسم ـ مثل ترکیب شدن "خمسة" با "عشر" در عبارت «خمسة عشر» ـ ترکیب شده است.)
ب.منصوب بودن نعت؛ (بنا بر تبعیت نعت از محل اسم..)
ج.مرفوع بودن نعت؛ (بنا بر تبعیت نعت از محلّ "لا" و اسم آن.)
به عنوان مثال "خداع" در عبارت «لا تاجر خداع ناجحٌ»، نعت مفرد برای اسم "لا"ی نفی جنس (تاجر) بوده از این رو در آن سه وجه مبنی بر فتح (خداعَ)، منصوب (خداعاً) و یا مرفوع (خداعٌ) جایز است.
۲.غیر مفرد بودن نعت
در این حالت در اعراب نعت اسم "لا"ی نفی جنس تنها دو وجه رفع و نصب جایز است؛ (در صورتی که بین نعت و منعوت فاصله باشد نیز حکم این‌چنین بوده و تنها رفع و نصب نعت جایز است، مانند: «لا تاجر و صانعٌ خدّاعان ناجحان».) به عنوان مثال "خداع الناس" در عبارت «لا تاجرَ خداع الناس ناجحٌ»، نعت غیر مفرد برای اسم "لا"ی نفی جنس (تاجر) بوده از این رو در آن دو وجه منصوب (خداعَ الناس) و یا مرفوع (خداعُ الناس) جایز است.
ب.در صورت غیر مفرد بودن اسم "لا"
در فرض غیر مفرد بودن (مضاف یا شبیه به مضاف) اسم "لا"، وجود فاصله بین نعت و منعوت امری بدیهی است، به این بیان که در صورت مضاف بودن اسم "لا"، برای تمام شدن معنای مضاف، وجود مضاف‌الیه ضروری است، بنابراین مضاف‌الیه بین نعت و اسم "لا" فاصله می‌شود؛ مانند "رجلٍ" در جمله‌ی «لا غلامَ رجلٍ جائع فی الدار» که به عنوان مضاف‌الیه بین اسم "لا" (غلامَ) و نعت آن (جائع) فاصله شده است.در صورت شبیه به مضاف بودن اسم "لا"، معمول یا معطوف بین اسم و نعت فاصله می‌شود، مانند "فرساً" که در جمله‌ی «لا راکباً فرساً شجاع فی الطریق» به عنوان مفعول اسم "لا" بین اسم (راکباً) و نعت آن (شجاع) فاصله شده است.
در صورت غیر مفرد بودن اسم "لا"ی نفی جنس، در نعت آن دو وجه نصب و رفع جایز است‌، مانند "شجاع" در جمله‌ی «لا راکباً فرساً شجاع فی الطریق»، که نعت برای اسم "لا" (راکباً) بوده و نصب (شجاعاً) و رفع آن (شجاعٌ) صحیح است.

۳.۳ - بدل


در صورتی که تابع اسم "لا"ی نفی جنس، بدل باشد همانند صورتی که تابع عطف بود، بدل نیز بر دو گونه است:
[۳۱] حسن، عباس، النحو الوافی، قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴هـ ش، چاپ هشتم، ص۶۴۱.

الف.نکره بودن بدل
حکم بدل اسم "لا"ی نفی جنس در فرض نکره بودن، جواز نصب یا رفع آن است؛ از این رو در "رجل" در عبارت «لا احدَ رجل فی الدار» به عنوان بدل نکره برای اسم "لا"ی نفی جنس (احد)، دو وجه منصوب (رجلاً) و یا مرفوع (رجلٌ) جایز است است.
ب.معرفه بودن بدل
حکم بدل اسم "لا"ی نفی جنس در فرض معرفه بودن، وجوب رفع است؛ از این رو "محمد" در عبارت «لا احدَ محمدٌ فی الدار» به عنوان بدل معرفه برای اسم "لا"ی نفی جنس (احد)، مرفوع ‌ است.

۳.۴ - عطف بیان


حکم عطف بیان اسم "لا"ی نفی جنس همانند حکم بدل معرفه است؛
[۳۲] حسن، عباس، النحو الوافی، قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴هـ ش، چاپ هشتم، ص۶۴۱.
به این بیان که رفع آن ضروری است؛ از این رو "جُبّةٌ" در جمله‌ی «لا ثوبةَ جُبَّةٌ عندی»
[۳۳] شرتونی، رشید، مبادی العربیة، قسم النحو، تنقیح و اعداد حمید محمدی، قم، دار العلم، ۱۴۲۷ هـ ق، چاپ بیست و پنچم، ج۴، ص۳۴۲.
به عنوان عطف بیان برای اسم "لا"ی نفی جنس (ثوبة)، مرفوع است.

۳.۵ - تاکید


در صورتی که تابع اسم "لا"ی نفی جنس، تاکید باشد حکم آن در دو نوع تاکید بررسی می‌شود:
[۳۴] حسن، عباس، النحو الوافی، قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴هـ ش، چاپ هشتم، ج۱، ص۶۴۱.

الف.تاکید لفظی
در اعراب تاکید لفظی اسم "لا"ی نفی جنس سه وجه جایز است:
۱.بدون تنوین همانند لفظ مؤکَّد
۲.مرفوع بودن
۳.منصوب بودن
از این رو در لفظ "رجل" دوم در عبارت «لا رجلَ رجل فی الدار» به عنوان تاکید لفظی، سه وجه بدون تنوین همانند مؤکَّد (رجلَ)، مرفوع (رجلٌ) و یا منصوب (رجلاً) جایز است.
ب.تاکید معنوی
تاکید معنوی به عنوان تابع اسم "لا"ی نفی جنس، صحیح نیست؛ زیرا الفاظ تاکید معنوی، معرفه (الفاظ تاکید معنوی عبارتند از: "نفس"، "عین"، "کلا"، "کلتا"، "کل"، "اجمع"، "جمیع" و "عامه"، که برای تاکید نکره‌ی محدوده و معرفه به کار می‌رود.)
[۳۵] شرتونی، رشید، مبادی العربیة، قسم النحو، تنقیح و اعداد حمید محمدی، قم، دار العلم، ۱۴۲۷ هـ ق، چاپ بیست و پنچم، ج۴، ص۳۳۴.
بوده و تابع اسم نکره (اسم "لا"ی نفی جنس) واقع نمی‌شوند؛ از این رو کاربرد "نفس" در عبارت «لا رجلَ نفسه فی الدار» به عنوان تاکید معنوی صحیح نیست.

۴ - نکته



اسم "لا"ی نفی جنس به ندرت حذف می‌شود؛
[۳۶] صفائی بوشهری، غلامعلی، بداءة النحو، قم، مدیریت حوزه علمیه، ۱۳۸۶هـ ش، چاپ دوم، ص۱۵۳.
مانند جمله‌ی «لا علیکَ» که در آن اسم "لا"ی نفی جنس (باس) حذف شده و تقدیر عبارت «لا باسَ علیک» بوده است.

۵ - پانویس


 
۱. هاشمی، احمد، القواعد الاساسیة للّغة العربیة، قم، هجرت، ۱۳۷۵، بی‌چا، ص۲۷۲.
۲. حسن، عباس، النحو الوافی، قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴هـ ش، چاپ هشتم، ج۱، ص۶۲۷، پ ۲.
۳. ابن هشام انصاری، عبدالله بن یوسف، مغنی اللبیب عن کتب الاعاریب، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۲۸ هـ ق، چاپ دوم، ج۲، ص۱۵۱.
۴. حسن، عباس، النحو الوافی، قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴ه ش، چاپ هشتم، ج۳، ص۲۴، پ ۴.    
۵. صفائی بوشهری، غلامعلی، بداءة النحو، قم، مدیریت حوزه علمیه، ۱۳۸۶هـ ش، چاپ دوم، ص۱۵۳، پ ۱.
۶. حسن، عباس، النحو الوافی، قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴هـ ش، چاپ هشتم، ج۱، ص۶۲۷، پ ۳.
۷. حسن، عباس، النحو الوافی، قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴هـ ش، چاپ هشتم، ج۱، ص۶۲۷، پ۳.
۸. ابن عقیل، بهاء الدین، شرح ابن عقیل علی الفیة، تهران، استقلال، ۱۳۸۴، چاپ سوم، ج۱، ص۳۶۲.
۹. ابن عقیل، بهاء الدین، شرح ابن عقیل علی الفیة، تهران، استقلال، ۱۳۸۴، چاپ سوم، ج۱، ص۳۶۳.
۱۰. ابن عقیل، بهاء الدین عبدالله بن عقیل، شرح ابن عقیل علی الفیة، تهران، استقلال، ۱۳۸۴، چاپ سوم، ج۱، ص۳۶۳.
۱۱. حسن، عباس، النحو الوافی، قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴هـ ش، چاپ هشتم، ج۱، ص۶۲۹.
۱۲. حسن، عباس، النحو الوافی، قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴هـ ش، چاپ هشتم، ج۱، ص۶۳۰.
۱۳. حسن، عباس، النحو الوافی، قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴هـ ش، چاپ هشتم، ج۱، ص۶۲۸، پ۳.
۱۴. ابن هشام انصاری، عبدالله بن یوسف، شرح قطر الندی و بلّ الصدی، قم، سیّد الشهداء، ۱۳۷۰، چاپ چهارم، ص۲۳۳.
۱۵. رضی الدین استرآبادی، محمد بن حسن، شرح الرضی علی الکافیة، تهران، مؤسسة الصادق، ۱۳۸۴، ج۲، ص۱۶۸.    
۱۶. ابن عقیل، بهاء الدین، شرح ابن عقیل علی الفیة، تهران، استقلال، ۱۳۸۴، چاپ سوم، ج۱، ص۳۶۷.
۱۷. ابن عقیل، بهاء الدین، شرح ابن عقیل علی الفیة، تهران، استقلال، ۱۳۸۴، چاپ سوم، ج۱، ص۳۶۷.
۱۸. ابن عقیل، بهاء الدین، شرح ابن عقیل علی الفیة، تهران، استقلال، ۱۳۸۴، چاپ سوم، ج۱، ص۳۶۷.
۱۹. شرتونی، رشید، مبادی العربیة، قسم النحو، تنقیح و اعداد حمید محمدی، قم، دار العلم، ۱۴۲۷ هـ ق، چاپ بیست و پنچم، ج۴، ص۱۲۲.
۲۰. شرتونی، رشید، مبادی العربیة، قسم النحو، تنقیح و اعداد حمید محمدی، قم، دار العلم، ۱۴۲۷ هـ ق، چاپ بیست و پنچم، ج۴، ص۱۲۱.
۲۱. ابن عقیل، بهاء الدین، شرح ابن عقیل علی الفیة، تهران، استقلال، ۱۳۸۴، چاپ سوم، ج۱، ص۳۷۳.
۲۲. حسن، عباس، النحو الوافی، قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴ه ش، چاپ هشتم، ج۱، ص۷۰۲.    
۲۳. ابن عقیل، بهاء الدین، شرح ابن عقیل علی الفیة، تهران، استقلال، ۱۳۸۴، چاپ سوم، ج۱، ص۳۷۴.
۲۴. حسن، عباس، النحو الوافی، قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴ه ش، چاپ هشتم، ج۱، ص۷۰۳.    
۲۵. حسن، عباس، النحو الوافی، قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴ه ش، چاپ هشتم، ج۱، ص۷۰۴.    
۲۶. حسن، عباس، النحو الوافی، قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴ه ش، چاپ هشتم، ج۱، ص۷۰۳، پ۲.    
۲۷. حسن، عباس، النحو الوافی، قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴ه ش، چاپ هشتم، ج۱، ص۷۰۳.    
۲۸. حسن، عباس، النحو الوافی، قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴ه ش، چاپ هشتم، ج۱، ص۷۰۳.    
۲۹. حسن، عباس، النحو الوافی، قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴ه ش، چاپ هشتم، ج۱، ص۷۰۴.    
۳۰. حسن، عباس، النحو الوافی، قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴ه ش، چاپ هشتم، ص۷۰۴.    
۳۱. حسن، عباس، النحو الوافی، قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴هـ ش، چاپ هشتم، ص۶۴۱.
۳۲. حسن، عباس، النحو الوافی، قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴هـ ش، چاپ هشتم، ص۶۴۱.
۳۳. شرتونی، رشید، مبادی العربیة، قسم النحو، تنقیح و اعداد حمید محمدی، قم، دار العلم، ۱۴۲۷ هـ ق، چاپ بیست و پنچم، ج۴، ص۳۴۲.
۳۴. حسن، عباس، النحو الوافی، قم، ناصر خسرو، ۱۳۸۴هـ ش، چاپ هشتم، ج۱، ص۶۴۱.
۳۵. شرتونی، رشید، مبادی العربیة، قسم النحو، تنقیح و اعداد حمید محمدی، قم، دار العلم، ۱۴۲۷ هـ ق، چاپ بیست و پنچم، ج۴، ص۳۳۴.
۳۶. صفائی بوشهری، غلامعلی، بداءة النحو، قم، مدیریت حوزه علمیه، ۱۳۸۶هـ ش، چاپ دوم، ص۱۵۳.


۶ - منبع


سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «اسم لای نفی جنس»، تاریخ بازیابی۹۵/۵/۲۳.    






آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.